۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

گه گیجه ی حاد با وسعتی در ابعاد فقط یک مغز


کلی حرف می چرخه تو مغزم ، سرم ویز ویز می کنه و گوش هام صدا می ده ، می دونم و نمی دونم چرا . دوست دارم حرف بزنم با یکی ، از خیلی چیزا ، از همه چی ، ولی نمی شه ، چون گوش نمی ده ، شاید اصلا نمی دونه که من می خوام حرف بزنم و دلم می خواد بشنوه اون ، اما فکر نمی کنم متوجه این قضیه نباشه . سخته و منم ترسو و خجالتی .


هیچ نظری موجود نیست: