۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه


آلو می خورم ، باشد که رستگار شوم .


۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

کنون رزم سهراب و رستم شنو / دگرها شنیدستی این هم شنو


می گفت زاییدن نوعی ریدنه ، در بهترین حالتش می شه نوعی ریدن جهش یافته .

من نمی دونستم چی بگم .


۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

پات


چهار سال و نیمشه . از همه ی بچه های کلاس کوچولو تره . جلسه ی آخر قبل از عید رو غایب بوده . حالا دارم کلی تلاش می کنم که درس جلسه قبل رو بهش یاد بدم .
بهش می گم : " نیما ، یکی دیگه از حالت های مساوی اینه که بازی پات بشه . حالا پات یعنی چی ؟ یعنی اینکه شاه ما کیش نباشه و هیچ مهره ای مونو هم نتونیم تکون بدیم ؛ هیچ مهره ای مون ، چه شاهمون ، چه هر مهره ی دیگه مون حرکتی نداشته باشن . پس حالا پات چی شد نیما ؟ "
معصومانه نگام می کنه و می گه " پام زخم شده . " !!
خنده ام می گیره و بچه ها هم می خندن . خودشم می خنده ، با معصومیت یه بچه ی چهار سال و نیمه .
دلم می خواد برم بغلش کنم . ولی نمی رم . فقط می رم بالا سرش و یه دستی رو کله اش می کشم می گم : " کچلم کردی تو بچه جان " .
می خنده .


۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه


نارنجی