من
حماقت های زیادی داشته ام ، خریت های بسیار . از این شاخه به آن شاخه
پریده ام ، کارهای بی ربط زیادی انجام داده ام ، عاشق آدم های دری وری شده
ام ، رویاهای دست نیافتنی برای خودم بافته ام و دنبالشان رفته ام و ... از خیلی هاشان پشیمانم ، از خیلی هاشان هم نه .
یکی از این امور که برایش احساس پشیمانی نمی کنم ، فرانسه بود . هیچ وقت به هیچ کس راستش را نگفته ام که چرا
فرانسه یاد گرفتم . هر وقت کسی می پرسید می گفتم برای ادامه ی تحصیل یا
مهاجرت یا ... اما نه برای مهاجرت بود ، نه ادامه ی تحصیل و نه هیچ چیز
دیگری . شاید این ها بعدا به ذهنم آمدند ولی شروع یادگیری آن برای هیچ کدام
این ها نبود .
همه اش به خاطر یک آهنگ بود ، سه سال فرانسه خواندم تا
معنی یک آهنگ را بفهمم . حتی زمانی که می خواستم کلاس را شروع کنم مطمئن
نبودم که اصلا متن آن فرانسوی باشد .
می خواستم بفهمم چه چیز در این اهنگ است است که با من این کار را می کند ، من را طوری می کند که حتی نمی توانم توضیحش بدهم .
این آهنگ جای خاصی در زندگی من دارد .