در یک اقدام محیر العقول
تار و پود پوسیده ی دل را
بند می زنم به ریشه های ارتباط
می گسلد
دوباره منم و انزوای ناچار
در کرانه ی حضور بی حضور
چه صادق می گریم برای دوباره گی ات
و تو انگار که نه هیچ
من انگاری به هیچ
و افسانه ای بوده ای
این بار دلم حرمت حضور خواهد شکست
و خواهد گفت ناگفتنی ها
و خواهد گریست
سیر سیر!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر