۱۳۸۷ تیر ۱۲, چهارشنبه

آکاردئون زن


 


 


به نینا،


او که یک فرشته است .


 


 


 


                    آکاردئون زن


 


 


آکاردئون زن پیرزن را نگاه کرد . روی پله های ورودی یک خانه نشسته بود ، سر به زیر انداخته و نقطه ای را خیره می نگریست . زنبیل خریدش نیز در زیر دو پا جا خوش کرده بود . به شدت عرق می ریخت و از نفس هایش خستگی می بارید .


در چین و چروک چهره ی سالخورده اش غمی بود .


 



                             * * * *



عرض کوچه را طی کرد تا به پیرزن برسد . چند قدمی بیشتر با او فاصله نداشت که پیرزن سرش را به سمت بالا چرخاند و به او نگاهی اندخت . آکاردئون زن لبخندی بر لب ظاهر کرد و چند قدم باقی مانده را نیز طی نمود . هنگامی که ایستاد پیرزن هنوز او را می نگریست . بی هیچ حرفی چشمانش را بست و شروع کرد به نواختن . صدای جادویی آکاردئون را در فضای کوچه رها نمود . نواخت و نواخت .


 



                             * * * *



پیرزن نیز چشمانش را بسته بود . صدای جادویی آکاردئون او را مسحور می کرد . عجیب آرامشی داشت این نوا ، گو انگار که او را از زمان جدا و چون سیالی در آرامش غوطه ور می ساخت . تک تک نت ها در وجودش جاری می شدند و او بود که سرشار می گشت از رنگ ، زندگی بود که بر جانش می نشست .


پیرزن در عالمی دیگر سیر می کرد .


 



                             * * * *



آکاردئون زن دست از نواختن کشید . چشمانش را باز کرد و به پیرزن نگاهی انداخت . هنوز باز نگشته بود . هنوز در عالم دیگر بود . منتظر بازگشت او ایستاد .


پیرزن آرام آرام چشمانش را باز کرد . گو از خوابی عمیق بیدار شده باشد . نگاهش به آکاردئون زن افتاد که روبرویش ایستاده بود و او را می نگریست .


پیرزن یک دست را روی زانو گذاشت و با دیگری دسته ی زنبیلش را گرفت . به آرامی و با زحمت روی پا ایستاد ، کمر خمیده اش را کمی راست کرد .


رو به آکاردئون زن لبخندی زد و به سوی انتهای کوچه به راه افتاد .



 


                             * * * *



آکاردئون زن با لبخندی دور شدن پیرزن را می نگریست ...


 



 




 





 


۱۸ نظر:

بهزاد گفت...

گاهی فکر میکنم در این همه دوندگی و ازدحام شاید همین نوازنده های دوره گرد می توانند بگویند
ما صداهای زیبایی در خاطره های قدیم داشته ایم .

نازی گفت...

ساده بود و روان .... به زلالی آب جاری ....
گاهی فکر می کنم ما جاهای غیرعادی دنبال تفاهم و یک لحظه حس مشترک می گردیم .

نینا گفت...

بهروز من دیگه روم نمیشه نظر بدم که!
>:D<

ماندا گفت...

بچه که بودم عموم یه آکاردئون داشت که بچه های عموم از حسودی هر وقت می رفتم خونشون قایمش می کردن و چقد من دوس داشتم توی دستم بگیرمش .
در مورد کیارستمی دوسش دارم چون یه فیلمسازه خاصه و اکثر فیلماشو هم دارم و دیدم ولی اونایی رو که اسم بردم بیشتر دوس دارم . ماشالله چه خر نکته سنجی !

hhz گفت...

این آكاردئون زن هم كور بود؟
مال مخمل باف كه كور بود!!

hhz گفت...

در فيلم ســكــس و فلسفه كه در تاجيكستان فيلمبرداري شده يك آكاردئون نواز بود كه او هم كور بود!!

سیما گفت...

خوندم... جالب و قشنگ بود.

Arash گفت...

Neveshtat hesse jalebi dasht.

یاوه نگار گفت...

(:

اگر در این حیات مست و گنگ و نامفهوم
هنوز چیزی برای دیدن و لذت
چیزی برای مهر و ترحم
برای پر کردن قاب عکس های خالی زندگی
باقی مانده باشد
تصویر مردانی است که معصومانه زل زده اند به دوربین حقیری
که با غرور در پی کشف معنای زندگی است

- مصطفی مستور -

چه خوش گفت!!

متولد سی اسفند گفت...

زن آکاردئون زن زنا میکند ... بزنش......

از این که آکاردئون چیه میگذریم.....

ولی از تفرق زن ها در میان جملات نمیتوان گذشت......

نگین گفت...

سلام خر جونم
گفتم بیام احوال پرسون
نمیخوای آپ کنی تنبلللللللللل
دلمان تنگیده است !!

مردی که مرده بود گفت...

سلام
من هستم دوباره.....

q.s گفت...

راستش اول كه عنوان رو خوندم فكر كردم وارد يك وب طنز شدم.. اما آكاردئون زن اصلا طنز نبود... خوب بود اما
به هر حال كمي هم اعتماد به نفست بالاست... فهيم؟ نسبتا فهيم؟ خيلي از خودت مطمئني
موفق باشي

لافکادیو گفت...

آکاردئون زن بود یا پیر زن؟

q.s گفت...

سلام
ممنون از نظرتان...
یک نظر هم به صورت خصوصی برایتان می فرستم... بخوانیدش

ذهن سفید گفت...

تو سردته...
ولی من پختم

بی احساس گفت...

جالب بود یه سوال!
این خره خیلی آشناست اینجا کجاست عکس گرفتی؟من این خره رو می شناسم!

ماندا گفت...

جریان چیه ؟!!! مثل سابق اکتیو نیستی ؟