۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

قهرمان

برای تو ،
که با بند ناف خود را دار زدی و هیچ گاه زاده نشدی


عنکبوت پیر روی سقف ، بالای تختت
تار تنید
وقتی تو برای همیشه از این خانه رفتی .



۷ نظر:

Anonymous گفت...

جرا اینقدرشماناامیدی؟جرا؟

خر نسبتا فهیم گفت...

اگه اسمتو بگی اونوقت می گم چرا !! D:

Anonymous گفت...

اسمم مهساهستش D:

خر نسبتا فهیم گفت...

خب ببینید مهسا خانم فکر می کنم بین نا امید بودن و غمگین بودن اختلاف زیادی هست و ایضا فکر می کنم این پست های اخیر بیشتر غمگین هستند تا نا امید (:

Anonymous گفت...

منم منظورم همون بودعزیزم.
امیدوارم همیشه شاد باشی.

Anonymous گفت...

" ماه من غصه چرا ؟؟؟ آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست ماه من غصه چرا؟؟ تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن کار آنهایی نیست که خدا را دارند ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد ماه من... غصه اگر هست بگو تا باشد معنی خوشبختی، بودن اندوه است اینهمه غصه و غم، اینهمه شادی و شور چه بخواهی و چه نه ،میوه یک باغند همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باز کسی می خواند که خدا هست خدا هست خدا هست هنوز "مهسا

خر نسبتا فهیم گفت...

مرسی :)