۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه


شب دَم کرده ی تابستان . هشیاری الکل . بالکن . ماشین های عبوری اوتوبان . اشک ها .


۲ نظر:

سارا گفت...

موزیک خیلی خوب بود. من و برد به چندسال پیش. مرسی

Samaneh گفت...

یه لحظه شوکه شدم وقتی موسیقی رو شنیدم.پرت شدم به دورانی که تنها دروازه ما به جهان خارج،دیدنیها بود!