دیالوگ با خودم
صفحات
درباره ی دیالوگ
وبلاگ
قفسه ی کتاب
لحظه های تهران
۱۳۸۶ تیر ۱۳, چهارشنبه
ای کاش...
ای کاش سر باز کند . ای کاش تماما بیرون بریزد.عقده را می گویم.چه کثافتی خوا هد شد. و من بی آبرو که تا این حد عقده؟؟؟
۱ نظر:
ناشناس گفت...
you are so god my honey
۱۴ تیر ۱۳۸۶ ساعت ۱۸:۰۷
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
you are so god my honey
ارسال یک نظر