بعد از ساعت ها صدای نا هنجار رقص اکنون آرامشی است.
من امشب خواهان گریه بودم و مجبور به خنده.که نیازارم کسی کمکی (به فتح ک).
چه صورتک وار رفتار می کردیم و هر کس در پی اثبات شادی اش بود.در پس جر عه های فراموشی.و پشت دیوار دود فاصله بود بین من تا من.
کسی نمی داند که من کجاست؟!
پی نوشت ۱ : این متن صرفا ادبی است و دارای هیچ گونه ارزش برای تحلیل شخصیت این جانب نمی باشد.
پی نوشت ۲ : منظور از پی نوشت ۱ این است که من اهل دود و مایع فراموشی نیستم.
پی نوشت ۳ :هیچی. یادم رفت.
۲ نظر:
به نظرم پی نوشتها رو نمی ذاشتی باحالتر بود... يه کم مبهم باش بابا !
پی نوشت ۱ : تماشای سريال freinds به صورت دی وی دی توصيه می شه (دو نقطه دی!)
سلام
ممنون از حضورت
مطالب جالبی مينويسی
تا ادامه....
ارسال یک نظر