۱.امروز که معصومانه گلایه که نه درد و دل می کردی از تعفن موجود ؛ دلم گرفت.و فقط گوش کردم و هیچ نتوانستم بگویم.شرمم گرفت از بودنم.
دلم پر می زد که کاری کنم ؛ برای تو برای خودم. ناتوان بودم و آگاه. و بد دردی است که بدانی و هیچ نتوانی انجام دهی.حتی نتوانستم دلداری ات دهم.
دوست من دعا می کنم برایت.که بروی. پر بکشی از این منجلاب.هر شب دعا خواهم کرد.
۲.دلاور امروز دلم هوای مردانگی تو در پس خاکریزت را داشت.
عجیب است. سه روز پیش از فریاد خالی شدم و دوباره امروز با یادت پر.گریه هم آرامم نکرد.
شما کجا و ما کجا...
فقط شرمنده ام.شرمنده ی آبروی تو.
۵ نظر:
يه ضرب المثل ميگه : هر جا بروی آسمان همين رنگ است... و منظور من اينه که کمتر جِز بزنی نه اينکه کُفرتو در بيارم... به خدا.
این خری که من می بینم نسبتا فهیم نیست
۱۰۰ ٪ فهیمه !
ما رو می پیچونی ؟
داره بهتر ميشه.لغات تکراری کمتر استفاده کن (اين استفاده بيش از اندازت از مصدر داره لوس ميشه)
مصدر؟!؟
می گم تازه ديدم منم تو این واديم !!! داشتيم ؟آره ؟؟
ارسال یک نظر