۱۳۸۶ مرداد ۱۸, پنجشنبه

ياران چه غريبانه ماندند در این خانه

الان چی کاره است؟ ...

 اگه زنده باشه . اگه ...

 شاید کارش عوض شده باشه. شاید اصلا بازنشسته شده باشه...

کو؟ کجان؟ ...

عکس های شهدا دارن می پوسن. از بس تو جای نمناک نگهشون داشتیم ...

 توی گلوش ترکشه. صداش در نمی یاد. چه برسه که بخواد فریاد بزنه ...

شبای ساسان غربتش از جبهه بیشتره ...

اینجا کسی هست که جنگو دیده باشه؟! ...

۷ نظر:

AminAgha گفت...

اونم میدونی! اما باید بگم چیه تو این خلا و نیستی که اینقدر باهاش حال میکنی؟ احساس سعادت میده به آدم؟ یعنی درست مثل وقتی که از یه برج میپری پایین و تو زمین و هئا سعادت واقعی رو تجربه میکنی؟

ناشناس گفت...

ولی بعضياشون الان راحتن و اون موقع ها هم فقط يه ترکش فکستنی خوردنو الانم حالشو ميبرن تپل تپل از اين ور اون ور حقوق ميگيرن اما خداييش بعضياشون ...

خر نسبتا فهيم گفت...

برای اون بی اسمه!!:
بله گفتم که شايد اصلا حالا از مرامشون بازنشسته شده باشن شايد کارشون عوض شده باشه...

نپتون گفت...

ما هم از فهيمان همين وادی هستيم...

نديده ايم اما نسلش ايم!

خرمگس گفت...

نديديم ولی روزی هزار بار به زور به خوردمان دادند.

دونده تا بي نهايت گفت...

ممنون که سر زدی

خر يکی از موجوداتی يه که من خيلی دوسش دارم و درباره اش هم يه نمايش نوشتم که تو وبلاگم هس

با اينا که دم دم ميزنن چی کار کنيم

درود بر قلم

امین آقا گفت...

حتما همه چیزو نباید دید. من ندیدم. ولی آثارشو به وضوح دیدم. حالا هم اینو با دل میدونم که شومتر از جنگ پیدا نمیشه. ولی باید دید. یه واقعیت بزرگه. نمیشه انکارش کرد. انکارش خیلی احمقانه است!! نه؟