دیالوگ با خودم
صفحات
درباره ی دیالوگ
وبلاگ
قفسه ی کتاب
لحظه های تهران
۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه
ای آقا !
نینا خانوم ! مگه الکیه که تو ناراحت باشی و نخندی . ای خانوم جان !
ببین اونور پنجره هه چه سبزه ، چه سبز خوشگلیه ، ما بالاخره می ریم اونور پنجره ، یا شایدم اونور پنجره بیاد این ور پیش ما !
پس بخند لامصب . همیشه بخند >D:<
۱ نظر:
نینا خانوم!
گفت...
بووووووووس
۱۲ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۴۶
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
بووووووووس
ارسال یک نظر