۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

روزمرگی


1. امروز سی و شش تا آهنگ از عبدی بهروانفر دانلود کردم ( دزدی نکردم ، به خدا خودش تو سایتش گذاشته واسه دانلود ، مدارکشم اینجا موجوده ! ) خب در کل زیاد خوشم نیومد ، یعنی جز یه چند تایی از آهنگ هاش که شعر خوبی داشتن و هم چنین آهنگ خوبی نیز ، بقیه اش چنگی به دل نمی زد ؛ آخه یه مقداری بی تربیته این آقاهه !
آهنگ لالایی و تنها آمدم رو بهتون پیشنهاد می کنم .

2. فصل دوم لاست امروز تموم شد . نشستم دارم از اول لاست رو نگاه می کنم که دوباره یادم بیاد چی به چیه تا بتونم از فصل آخرش لذت ببرم . حالا با دیدن دوباره ی این دو تا فصل اول یه چیزایی رو متوجه شدم . قبلا فکر می کردم که جک و ساویر و کیت رو دوست دارم و همین طور بقیه کاراکتر ها رو هم هر کدوم به مقدار خاصی . اما حالا فهمیدم تنها حسی که نسبت به این شخصیت ها و اعمال و افکارشون دارم اینه که دلم براشون می سوزه ، نسبت بهشون احساس ترحم دارم .
این وسط فقط به عشق پنی و دزموند حسودیم می شه . خیلی هم حسودیم می شه !

3. همه ی اطرافیانم دارن یه غلطی می کنن ، فقط منم که هیچ غلط خاصی نمی کنم . فکر کنم دیگه وقتشه که یه گهی بخورم ...

پی نوشت : باور کنید این آقای عبدی از من هم بی ادب تره .


۱ نظر:

Anonymous گفت...

شاید از نظر اطرافیانت تو هم داری یک غلطی می کنی! مهم این نیست که بقیه مشغول غلطی کردن به نظر بیان یا نه! یا حتی اینم مهم نیست که بقیه به نظرشون بیاد که تو هم داری یک غلطی میکنی! مهم اینه آدم تو مدتی که هست و مهلتی که داره اون گهی رو بخوره که دوست داره! باور کن!
البته دروغ چرا خودم هم خیلی مطمئن نیستم! :D
چرندگوی اسبق