۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

آدم هایی که نمی فهمند


از آدم های نفهم خوشم نمی آید و دیگر خسته شده ام . قبلا تحمل می کردم ، اما حالا نمی توانم تحملشان کنم . دیگر انرژی ندارم ، اگر داشته باشم هم ترجیح می دهم آن را جای مفید تری برای خودم مصرف کنم . بنابراین به محض احساس ناراحتی محیط را ترک می کنم و می روم برای خودم . بی توجه بهشان .
از این همه نفهمی این افراد خسته شده ام ، بدی قضیه هم این است که این امر را نمی فهمند !


پی نوشت : نفهمی گستره ی معنایی وسیعی دارد ، منظور همه ی این بازه ی معنایی می باشد ، از نفهمیدن اوضاع و احوال لحظه ای دیگران گرفته تا نفهمی ذاتی افراد .



۱ نظر:

باران گفت...

منم وقتی می بینم طرف نمیفهمه..خودمو می زنم به نفهمی..تا طرف بره برای خودش.به توجه به من!