دیالوگ با خودم
صفحات
درباره ی دیالوگ
وبلاگ
قفسه ی کتاب
لحظه های تهران
۱۳۹۱ دی ۲۵, دوشنبه
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود ، بعد خدا سر یه سیب عقده ای بازی در آورد ، با یه اردنگی پرتم کرد بیرون و افتادم تو ماتحت دنیا . دنیایی که خیلی وقته دچار یُبوست حادّه .
۱ نظر:
sanaz گفت...
گند بزنه به این دنیا.
۲۵ دی ۱۳۹۱ ساعت ۲۳:۲۷
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
گند بزنه به این دنیا.
ارسال یک نظر