۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

باد که آمد ...

باد که آمد سبیل هایم را ببرد ، چند لحظه ای وقت خواستم . شاش داشتم . قبول کرد . پشت به باد کردم و مشغول شدم . زمین که خیس شد ، خندید ، لرزید و دهان باز کرد . باد به درون زمین کشیده شد . من ماندم و سبیل هایم ...

۳ نظر:

سمانه گفت...

حالا خوبه عقل کردی و پشت به باد، مشغول شدی!!!

بهروز گفت...

یه خاطره ای از یه گروه که رفته بودن دشت مغان کمک کرد به این قضیه !! (;

سمانه گفت...

D:
یادش به خیر!