لوله ی اسلحه را گذاشته بود روی شقیقه اش و می خواست ماشه را بچکاند که تلفن زنگ خورد . با خودش گفت یک جواب تلفن بیشتر قبل از مرگ توفیر چندانی نمی کند . پس به سمت تلفن رفت تا گوشی را بردارد و جواب دهد .
خبر نداشت که پنج سال بعد هنگام عوض کردن پوشک بچه ی چهارمش ، به خود فحش می دهد که چرا آن شب جواب تلفن را داده و با همسرش ، خانمی که شماره را اشتباه گرفته ، آشنا شده بود ...
۳ نظر:
هنوز هم دیر نشده...
in majmoo'e tanz e talkha,mesle episode haye mokhtalefe 1film mimoone raje be khodkoshi o inke che etefaghaii mitoone kamelan az masir partesh kone!jeddi migam,kheili ba hale
ya hatta 1 animation e kootah!be nazaram khoob dar miad
ارسال یک نظر